script src="http://c.weblogcode.ir/box.php?d=7450&c=0059b4"> لینک باکس افزایش بازدید داستان آفرينش
*دیدنی و خواندنی*
گالری عكس .مدوفشن.مطالب خواندني و دانلود موزيك

 

حرف هایی هست برای گفتن اگر گوشی نبود نمی گوییم

و حرف هایی هست برای نگفتن

کلماتی که پاره های بودن آدمی اند ...

اینان هماره در جستجوی مخاطب خویشند / اگر یافتند یافته می شوند ...

و در صمیم وجدان او آرام می گیرند / و اگر مخاطب خویش را نیافتند نیستند

...

و خدا برای نگفتن حرف های بسیار داشت

کی در بی کرانگی دلش موج می زد و بی قرارش می کرد؟

و عدم چگونه می توانست مخاطب او باشد؟

هر کس گمشده ای دارد

و خدا گمشده ای دارد

هر کسی دو تا است

و خدا یکی است

و خدا یکی است

و خدا یکی است

و خدا یکی است

... خداوند زنده جاوید است که در کویر بی پایان عدم "تنها نفس می کشد"

دوست داشت چشمی ببیندش

دوست داشت دلی بشناسدش

و خدا آفریدگار بود و دوست داشت بیافریند و چگونه می توانست نیافریند؟

و خدا مهربان بود  و چگونه می توانست مهر نورزد؟ "بودن" می خواهد

زمین را گسترد و دریاها را از اشک هایی که در تنهایی اش ریخته بود پر کرد

و کوه های اندوهش را

و جاده ها که چشم به راهی های بی سو و بی سر انجامش بود

و اما

آفریده هایش او را نمی توانست دید

نمی توانست فهمید

می پرستیدندش اما نمی شناختندش

و خدا چشم به راه آشنا بود

در جمعیت چهره های سنگ و سرد "تنها نفس می کشید"

هیچ کس او را نمی شناخت

هیچ کس با او انس نمی توانست بست

"انسان" را آفرید

و این نخستین بهار خلقت بود

مونس شب تنهایی آفریدگارت

انیسی مهربانش باش ....

(دکتر علی شریعتی)


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








ارسال توسط فاطیما
آخرین مطالب